[ و فرمود : ] اگر دو پایم را در این لغزشگاه استوار ماند چیزهایى را دگرگون کنم . [نهج البلاغه]
.:: به نام خالق نیلوفر های آبی ::.
بوی مهر
شنبه 87 شهریور 23 , ساعت 1:33 عصر  

 

باز بوی دفتر
پاک کن ها ی سفید
ته مداد قرمز
باز هم مهر رسید
باز هم رج زدن حرف الف
باز هم دخترکی سر به هوا.دختری گیج که نامش کبراست.
و هزاران سال است
قول ها داده به خود
و گرفته تصمیم
که دگر بار کتاب خود را
باز جا نگذارد.شب به زیر باران
آن کتاب کهنه.همچنان خیس وچروکیده و باران زده است
باز هم سال دگر
باز پاییز دگر
باز تصمیم دگر
باز کوکب خانم
چند مهمان دارد
باز هم سفره رنگین پهن است
و کدام از ماها
در پس این همه سال...
حسرت خوردن از آن سفره کوکب خانم
همچنان با اونیست؟
خوش به حال عباس
خوش به حال کبری
خوش به حال حسنک
که همه دغدغه شان.
سفره ودفتر خیس است وصدای یک بز
خوش به حال همه شان
که زما جاماندند
همه کودک ماندند
ورسیدیم ما به سرابی که هم اکنون هستیم
وغم غربت ایام گذشته است که دایم با ماست!!!!!!!

نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
مادر
سه شنبه 87 تیر 4 , ساعت 3:50 عصر  

مادرم

کاش می شد من از این دایره پرواز کنم

مثل آن شبنم یخ بسته گل های سپید در تو تبخیر می شوم

 

مادر روزت مبارک

هنوز هم در پی گذشت سالها

تن خسته من گرمی نوازشت را می خواهد

 

مادر عزیزم :

تو ای محرمترین یارم

تو ای مونس و غمخوارم

به نام نامی مادر

همیشه دوستت دارم

 

 

شاخه گل سرخ را

از گلستان کوچک قلبم تقدیم تو می کنم

و با تمام وجود می گویم

 

دوستت دارم مادر


نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
روز مادر مبارک
دوشنبه 87 تیر 3 , ساعت 2:52 عصر  

 

در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست
مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست

تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی...

 

*;%"*
  *%;;%"*
 *;%*;%"*.
*;*;%;*%*,
      )i(   
     (   )
مادرجون این دسته گل تقدیم تو،به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات

 

درزیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است. مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید.

روزت مبارک مادر

 

زن هستی ساز و نظم دهنده و مهر گستر است ســــرچشمهء محبت و الطاف داور است

 بهر صفا و لطف خـــــدا عشق مظهر است بعد از خـــدا به سجده بوَد زآنکه مادر است

 

مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من
 
 گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند.
 
 گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد.
 
 

دو موجود هستی گرامی تر است
یکی میهن و دیگرش مادر است
ستایش کنم زن که او مادر است
که مادر سزاوار زیب و زر است
تو ای مادر من نوای میهن من
کنم خواب در اغوشت ای سرور من
 
 
مادر:
کاشکی می شد بهت بگم؛
چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم؛
بغض صدات و دوست دارم
 

نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
الو منزل خداست؟
شنبه 86 مهر 7 , ساعت 2:56 عصر  
 
الو سلام
   منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست 
  هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
    ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست 
  شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
    به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟
        الو .... 

    دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
       خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر 
     صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
     اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم  
    شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
   دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
 پناهگاه  این دل شکسته خانه ی شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست
  
   دوباره ...  
     ... تا خدا خداست

نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
تنها
جمعه 86 شهریور 30 , ساعت 12:45 عصر  
تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست 

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهاییم روئیدی با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت و من بعد ازعبورتلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را به روی اشکی ازجنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا؟ شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد! ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است و من در اوج پائیزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک ابرنمی دانم چرا؟ شاید به رسم عادت و پروانگی مان
بازبرای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
 

نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
خدااااااااا
جمعه 86 شهریور 30 , ساعت 12:16 عصر  
 
الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی  جواب نمیده؟

یهو یه صدای  مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ...

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟

فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..
 
دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
 
 چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
 
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ...

کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.
 


نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
نامه ای عجیب
پنج شنبه 86 شهریور 29 , ساعت 2:50 عصر  
 
نامه ای عجیب و غریب

خواهشآ با دقت بخون
 
محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم

دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو

روز به روز زیادتر میشود و هرچه بیشتر ترا میشناسم

پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار میگردد.

در قلب خود احساس میکنم که ناچارباید

از تو دور باشم و هیچگاه فکر نکرده بودم که

دوست صمیمی تو باشم زیرا ملاقاتهاییکه اخیرا با تو کردم

طبیعت و زمانه روح پلیدت را آشکار ساخت و

بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و میدانم که

خشونت طبع و تند خوئی ترا بدبخت خواهد کرد.

اگر دوستی ما سر بگیرد مسلما همه عمر خود را با تو

به پریشانی و بد ختی خواهم گذراند و بدون تو عمر خود را

در نهایت شادکامی طی خواهم کرد در نظر داشته باش که روح من

هیچگاه بتو رام نخواهد شد و نفرت و کینه ام پیوسته

متوجه تواست این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی که

از تو میخواهم آنچه را که گفته ام شوخی و مسخره نکنی و بدانی که

این نامه را از صمیم قلب مینویسم و چقدر تاسف میخورم اگر

باز هم در صدد دوستی با من باشی با نهایت نفرت از تو میخواهم

که از پاسخ دادن به این نامه خودداری کنی زیرا نامه های تو سراسر

مهمل و دروغ است و نمیتوان گفت که دارای

لطف و حرارت میباشد بطور قطع بدان که همیشه

دشمن تو هستم و از تو بشدت متفنر هستم و نمیتوانم فکر کنم که

دوست صمیمی و وفادار تو هستم
  
دوست خوبم
اگر میخوای بدونی که راز این نامه چی بوده  نامه رو یک بار دیگر یک خط در میان بخون
امیدوارم اوقات خوبی داشته باشی

 


نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
نیایش
پنج شنبه 86 شهریور 29 , ساعت 2:35 عصر  
 
یه نیایش کوچولو
 
خدایا
 به من توفیق تلاش در شکست
صبر در برابر نا امیدی
رفتن بی همراه
کار بی پاداش
خوبی بی نمود
مناعت بی غرور
عشق بی هوس
تنهایی در انبوه جمعییت
و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند
روزی فرما.....
 

نوشته شده توسط مهرزاد | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

.:: به نام خالق نیلوفر های آبی ::.

مهرزاد
آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست تقدیم به فرنوش عزیزم که با ترنم موسیقی مهرش زندگی میکنم .: مهرزاد :. **************************** با تشکر از دوست عزیزم نازنین صادقی
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 3 بازدید
بازدید دیروز: 11 بازدید
بازدید کل: 91193 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

عشق صورتی [105]
عشق من سعید [83]
کانون هواداران باشگاه بزرگ استقلال [155]
امام عصر عج [68]
اولین وبلاگ خودم [55]
جملات عاشقانه و... [179]
سامی [54]
ونوس [68]
نرم افزار موبایل [133]
تصاویر جالب [164]
[آرشیو(10)]
لوگوی وبلاگ من

.:: به نام خالق نیلوفر های آبی ::.
لینک دوستان من

عاشق آسمونی
اگه باحالی بیاتو
.::نهان خانه ی دل::.
آقاشیر
دانلود بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،بازی موبایل های جدید
تکنولوژی کامپیوتر
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها
.: شهر عشق :.
قاصدک
.:: رمز موفقیت ::.
نور
غروب آرزوها
کلبه حقیرانه من
اخراجیها
نوری چایی_بیجار
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان متالورژی (rikhtegari.com)
انتظار نور
مذهب عشق
موهیول
.*عکس*.
Hovel Love
Ali 09357004336
حرف های قشنگ
آسمان آبی قلب من
دلنوشته های من
فقط عشق
عشق صورتی
صفاسیتی
آوای عشق
آســــــمــونـــی بــاش
باران مثلثی
در فراق گل نرگس
فروشگاه لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
می توانی..اگر بخواهی
زندگی باید کرد...
تو میتونی !! اخبار جنبش دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ اس ام اس جک
وبلاگ دزدی
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
مرکز دانلود رایگان free Download بهترین نرم افزار و برنامها
**** نـو ر و ز*****
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
همسفر مهتاب
موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تقدیم به همسرم
'روز خوشبختی'
'فقط یک بار'
'امشب'
'عزیزترینم...'
'بهار عشق'
'چرا.....؟'
' بیا و با من باش '
' اگه چشمات بگن آره '
'حاجت'
'رویای با تو بودن'
بدون شرح
لبخند تو
تقدیم به عشقم فرنوش
دوستت دارم...
[همه عناوین(28)]